عکس روز: شهر درد
1. سلام
2. جدیداً (حدود 1 ماهه!) تو یه وب دیگه هم مینویسم. پنج شنبه ها نوبت منه. اونجا هم یه سری بزنید. خوشحال میشیم..
3. پیشنهاد روز: خواب..
.
.
.
.
end. صدای زن مخلوط خشم و درماندگی بود. با فریاد و بغض: "فردا این دختر باید شیمی درمانی شه، اون وقت میگی داروش نیست.. من چه خاکی باید روی سرم بریزم؟.." دخترش اونجا بود، کنار مادر، یه دختر 16-17 ساله بسیار زیبا که فقط خواهش میکرد: "مامان، تو رو خدا، مامان خواهش می کنم، ول کن.." مادر ساکت نمیشد اما، یعنی نمیشد که ساکت شه. صداش مو به تن آدم سیخ می کرد. هیچ کلمه ای نمیتونه اون صدا رو توصیف کنه؛ مخلوط خشم و درماندگی، بغض و نفرت، درد و حسرت. "این دختر فردا باید شیمی درمانی شه، اگه داروش نباشه من باید چیکار کنم؟ چه خاکی تو سرم کنم؟" سرم رو پایین انداختم تا آدم های داخل صف داروخونه سیزده آبان اشکام رو نبینن. اما یه لحظه که سرم رو بالا آوردم دیدم که همه یا سرهاشون پایینه یا میشه اشکاشون رو دید. انگار اون همه آدم مسخ شده بودن. انگار دردهای زن به تن همه اونا تزریق شده بود. خیلیا سعی میکردن زن رو آروم کنن. زن ادامه داد: "بابا پول دارم، هر چی پول دارم میدم، آخه من به کی دردمو بگم؟ کی مسئوله؟ من باید به کی بگم؟ کی باید دستور بده؟" یکی از مسئولای داروخونه: "وزیر، باید بری به وزیر بگی.." زن منفجر شد: "آخه وزیر رو کجا پیدا کنم؟.. من چه جوری میتونم وزیر رو پیدا کنم؟.. مگه دست من به وزیر میرسه؟ (..)و(..)و(..)"
.
.
یادمه تیتر اصلی اکثر روزنامه ها اون روز این بود: "قیمت دلار از مرز 120 دلار گذشت.."
.
.
یادم افتاد چند روز قبل رئیس جمهور در مصاحبه با شبکه NBC فرمودند: "هر روز بر خوشحالی و خوشبختی ملت ایران افزوده می شود..."
.
.
دختر دست مادرش رو میکشید و با بغض التماس میکرد: "مامان خواهش میکنم، تو رو خدا..." مادر اما نمیخواست ساکت شه. یه پیرمرد گفت: "دخترم، برو ناصر خسرو، اگه پول بدی مطمئن باش داروهاتو برات پیدا میکنن.. اگه پول داشته باشی پیدا میشه.."
.
.
دختر مادرش رو برد و ما سر جاهای خودمون وایسادیم. از اون موقع تا حالا هر بار که یادم می افته، اشک میاد تو چشمام و خودمو لعنت می کنم. من میتونستم و باید مثل یه انسان می رفتم و سعی میکردم کمک کنم. باید می گشتم و از زیر سنگ هم شده داروهای شیمی درمانی اون دختر زیبا و معصوم رو پیدا می کردم، اما مثل سنگ همون جا موندم .. و حالا شرمندم؛ همین..
.
.
روزگار بدی است، میخوام تلخ نباشم، اما نمیشه..
به قول پدر دکتر قریب توی سریال:
ستاره ی بخت این مملکت از اولش جور در نیومد که نیومد...
.
تلخ بود رفیق...ولی دور تا دورمون پر شده از این تلخی ها...
دیگه واسمون شیرینی معنی نداره...هر چیزی که تلخیش کم باشه حکم شیرینی رو پیدا می کنه...
.
خدایا خودت داری می بینی که با نوادگان کوروشت ، دارن چه می کنند...خدا...
..................................
عاشق ، جاری و شاد باشی تا ستاره.
سلام
وقتی که گل در نمیاد
سواری اینور نمیاد
کوه و بیابون چی چیه
وقتی که بارون نمیاد
ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه
ناراحت شدم
شاید (معذرت) این نوشته حقیقت نداشته باشه
اما مطمئنم
قسم هم می خورم روزی چند نفر از این فریاد ها می زنن
اما بین چند تا پاره آجر و سنگ و کلوخ
دیدی آدما دلشون می گیره
می رن یه جای خلوت گریه می کنن زاری می کنن داد و بیداد می کنن تا دلشون صاف شه ...
.
.
.
بازم اون موقع یه بادی میاد یه صدایی در می آره ام اینا ...
انتظاری هم نیست از این جور آدما
کسی که نتونه حق خودشو بگیره
می خواد حق دیگرون رو بده
.
.
راجع به اونی که گفت برید پیش وزیر وزیر باید جواب بده
:
اومدیم وزیر آدم بدی بود
۱ نفر بد ۲ نف بد ۱۰ نفر بد
پس بقیه چی اونا که نشستن و نگاه کردن چی
.
.
اونا جواب نمیدن
.
این همه فیلم عاشقونه
کسایی که نشون میدن باید به بقیه کمک کرد
به خدا قسم همون نویسندش هم حداقل روزی چند تا از این آدما رو می بینه ...و ...
.
.
چند روز پیش اخبار یه تصویر نشون داد از یه نفر که داشت جون می کند و می مرد هیچ کس هم نرفت سراغش ..
فکر می کنی از اینا تو کشور ما نیست ...
همون که این خبر رو پخش کردئ اونجا بود چی کار می کرد
خودش تا حالا از این اتفاقا براش نیوفتاده
کی چی می دونه
شاید وافعا سنگیم
شاید طلسمه
شاید یه روز این طلسم بشکنه
خدا کنه
کلا زیاد میخوابم مدتیه
:ی
به روزم مهندس
دوم شدم...
سلام...
شایدم دوم نشدم...!
من تو زندگیم زیاد اهل حسرت خوردن نیستم ولی برای ندیدن اون مصاحبه خیلی ناراحتم... مثل این که حسابی شیرین کاری کرده...
من متاسفم ولی از یه جهت خوشحالم...
نگید بی رحمی... ملتی که ندونه حقش چیه...
ندونه جاش کجاست...
هنوز می ره رای میده...
فقط تو تاکسی بلده فحش بده ...
هرچی بکشه کمه...
ولی برای خط آخر شما...
روزگار غریبیست نازنین...!
من خیلی وقته به روزم
در انتظار شما رستاخیزیم شد...
سلام مطلب جالب و مورد مداقه ای را انتخاب نمودی
بله همینه دیگه با تاسف هزاران
تنها چیزی که هست این است که هنوز راه تمام نشده است. امید هست و باید پیش رفت و دید که سرانجام کار چه می شود...
سلام خودتان هم با حالی
داره از شما خوشم میاد
موفق باشید
سلام.
خدا بزرگه مهربون.
با سلام به دوست خوبم
ممنون از حضور سبزتان در آوای سکوت...
با مطلبی با عنوان" 24 نکته در خواستگاری" به روزم. خوشحال میشم سر بزنی و مطالب ارائه شده را بخوانید. با تشکر.
در پناه حق
سلام
من آمده ام......
ممد جون چطوری ؟؟؟
نمی خوای بیای سر بزنی
می خواهم اینبار غم را ترانه سازم...
سلام . تو چه کاری می تونستی بکنی ؟
این همه مدت میگی یه نظر مهم میخوام بذارم تو وبت، این بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام.
آپم و منتظر
یه آپ پر از دلتنگی...
یه آپ متفاوت...
بدو بیا.
بای[بدرود]
سلام خوبی؟
مطلب فوق العاده ای بود
موفق باشی
سلام
خوبی؟
خوب معلومه که خوب نیستی
می فهمم چی میگی ولی راستش من خیی وقته که انسان دوستیو کنار گذاشتم
محمد جان واقعا روزگار بدیست.هر روز داریم از هم فاصله میگریم وهیچ کس هیچ کاری نمی کنه ،شاید باید خودمون کاری بکنیم .
ولی من مطمئنم که یک روز همهی آدمها از این وضعیت خسته میشن ورو بسوی خوبی میراند.
دوست عزیز
توضیحت در مورد خیانت پیچیده نبود... خوب می فهممش .
چون دقیقا دارم حسش می کنم . کلمه کلمه ی توضیح نه چندان پیچیده ی تو رو چند روزی که دارم احساس می کنم .
اما وقتی دل آدم می شکنه دلیل و منطق حالیش نیست.
موفق باشی
فکر میکنم اگه یکی دو روز تو اورژانسه بیمارستانها و داروخونه میدونه حر و هلال احمر بری ! رسما قاطی کنی از دسته زمونه
فکر کن که میگن تو زمینه دارو خود کفا شده ایران ولی مریض میمیره فقط به خاطره اینکه داروش ایران نیست و ایران تحریمه ... و باید قاچاقی براش از طریق مسافر بفرستن
این قصه سر دراز دارد
ما ایرانیها عادت داریم که زود جو گیر شیم گریه کنیم بخندیم
اما بعدش همه چیز یادمون میره اگرم نره گه گاه یادش میکنیم
این اتفاق ها زیاده اونقدر زیاد که اگه بخوایم بگیمو گریه کنیم.......
ر مورد اون مادر میتونم بگم که شاید اون لحظه که بهش گفتن دنیا واسش به اخر رسیده
و اگه من و شما 20000000000000 هم به خودمون لعنت بفرستیم فایده نداره این خانه از پای بست ویران است
سلاااااااااااااااااااام
الآن میدونی چه جسی دارم ... میخوام خفت کنم فقط ... مگه امروز پنج شنبه نیست ... چرا تو اون یکی آپ نکردی ...
خوبه خودت گفتی من تو یه وبلاگ دیگه پنج شنبه ها مینویسم ... کوشی پس ... چرا تو این هفت نفر ننوشتی ... خفت کنم؟؟؟؟؟؟؟
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
بدو بدو بدو بدو بدوووووووووووووووووووووووووووو
با سلام
پست زیبا و تکان دهنده ای را گذاشتی امیدوارم خداوند تبارک و تعالی همه بیماران را به برکت اهل بیت عصمت و طهارت شفا عاجل دهد
منتظر حضور سبز و گرم شما در وبلاگم
یا زهرا
سلام . خوبی؟
ببخشید انقد دیر جوابت رو دادم چون واقعا اعصابم ریخته بود بهم. دیگه داره حالم بهم میخوره از این وضعی که داریم که مخصوصا نتایج درخشانی هم که تو المپیک داریم بدست میاریم دیگه شده نور علی نور!
اما اینا حرفه . من خودم به همون نتیجه ای رسیدم که دکتر شریعتی رسیده بود :
در کنفرانس از کجا آغاز کنیم دکتر شریعتی صراحتا به این مطلب اشاره می کند که :
((به من میگوییند : از درد سخن گفتن کافیست......درمان چیست؟ اما ما تا کنون از درد سخن نگفته ایم ، از درد نالیده ایم. تا درد را نشناسیم ، نمیتوان درمانی تجویز کرد))
و این الان شده حکایت ماها....به امید روزی که هممون دست بدست هم بدیم و ایرانمون رو آباد کنیم....
بیا از امروز یه حرکت مثبت واسه ایران انجام بده....هرکاری که باشه مهم نیست فقط درجهت آبادی مملکتمون باشه خوب؟
من که خودم همین تصمیم رو دارم.
بالاخره قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
بای .
اس ام اس به مناسبت نیمه شعبان سر بزن ضرر نمی کنی
ای حجت یزدان وای امیر کاروان
ای معود انبیاو منجی انسانها
ای ذخیره ی خدا در زمین
وای مهربانترین.....
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
سلام.
نه بابا چی میبدی اونجا رو ترکونده؟
خوب آره به من لطف دارن برام نظر زیاد میدن که احترامشون هم واجبه ولی خداییش بیا نیگا کن کجا از دوتا نظر سه تاش میبدیه؟
حرفا میزنیا؟!!!!
و درمورد فامیلی باید بگم نمیدونم با چند تا از فامیلامون توی وب برخورد کردم اما فکر نکنم محمد داشته باشی!
راستش ما اصالتا تهرانی هستین اما بخاطر شغل بابام اومدیم اصفهان نشستیم.
حالا برو ثبت احوال رو بگرد شاید به یه نتیجه ای رسیدیم خب!
به قول یکی قررربوست!!!! بای به امید های
به نام خدا...
سلام...
به روز کن...
من به روزم... به من سر بزن که ز تمنای شما در حسرت رستاخیزیم...
سلام من اومدم که
بگم اخرین مطلبمو نوشتم و دیگه نمی ام
به قول نیما جهان تا جنبشی دارد
رود هر کس به راه خود
ولی اگه نمردم بازم سر می زنم منتظرت هستم
شرمنده نباش که شرمندگی لایق دیگرانیست که میبینند و لبخند میزنند ...
من این پسست رو خونده بودم ...
نظر چرا نیست ؟
خوفی ؟
نمیگی من مردم یا زنده ؟؟؟؟؟؟
الان خجالت بکش !!
بدوو :دی