1. سلام
2. اسم وبلاگ رو عوض کردم بنا به درخواست دوستم که قبلا یه همچین اسمی داشت و توسط این حکومت ف.ی.ل/ط.ر شده بود و ترسید شباهت اسمی مشکلی ایجاد کنه.
3. رضا (داداشم) ظهر خندون میاد خونه و یه تن ماهی بزرگ دستشه. رضا: امروز ناهار دیگه ساندویچ نمیخوریم. من در حالت نیمه خواب: بذار رو آتیش 20 دقیقه بجوشه. رضا: من میذارم اما تو باید بری بیاریش. من: اوکی. و میخوابم.... با صدای انفجار بیدار میشم! رضا رو میبینم که کنارم خوابیده! من: رضا صدای چی بود؟ رضا (با چشمای بسته): نمیدونم، فکر کنم از آشپزخونه بود. میرم آشپزخونه میبینم سقف و دیوار و هود همه پر تیکه های گوشته! میام به رضا بگم هیچی نمونده برای ناهار، میبینم خوابه هنوز...
4. نمایشگاه کتاب رفتم بالاخره و خیلی هم رفتم! فکر کنم 4 یا 5 بار رفتم. اما کتاب یه چندتایی بیشتر نگرفتم. از جمله کتابی که تو "پیشنهاد روز" معرفی میکنم و ازش یه چند سری مطلب میذارم اینجا هفته های بعد.
5. پیشنهاد روز: کتاب "چرا عقب مانده ایم" از یوسف فرامرزی انتشارات سبزان. در مورد اینکه چرا با داشتن سرزمینی ثروتمند و مردمانی باهوش، کشور ما عقب افتاده است، بحث کاملی کرده که فکر کنم هر ایرانی باید بخونه این کتابو.
.
.
.
.
end. تو روزگار خوبی زندگی نمیکنیم. برای دلتنگی، همه چی آمادست. هر روز صبح میشه از خونه بیرون رفت به هوای اینکه حتما تا ظهر سردرد میگیری به خاطر این هوای کثیف. هر روز میشه منتظر تماس دوستی بود که از اینکه چند وقته سراغشو نگرفتی گله کنه. میشه ماهها به کتابفروشیها سر زد بدون اینکه کتاب خاصی چشمتو بگیره. میشه سینما هم نرفت چون فیلم خوب اکران نمیشه. مسافرت هم نمیشه رفت چون بنزین گرونه. توی خیابون همه آماده ان که حقت رو بخورن. از صبح تا شب باید دنبال کارهایی رفت که هیچوقت دوست نداشتیم و شبها که خسته برمیگردیم، وقت و حوصله برای کارهایی که دوست داریم نمونده. راه دیگه ای نیست. باید برگشت به همون زندگی ماشینی احمقانه ای که تمام عمر ازش متنفر بودیم. از این ور و اون ور فقط خبر مرگ و میر میاد. کمیت و کیفیت رفقا روز به روز کمتر میشه بدون اینکه احساس کمبودی به نظر بیاد؛ به جز تو چند ساعت تنهایی و تفکری که تو طول یه ماه بالاخره پیش میاد..
اما بعضی وقتا یه اتفاقایی هم میافته. اتفاقات کوچیکی که با اینکه کوچیکن اما باعث یه تغییر بزرگ میشن. مثل وقتی که دوستی یه تابلوی نقاشی بزرگ بهت هدیه میده؛ مثل وقتی که عکس برگردانهای بچگی ات رو پیدا میکنی؛ مثل صبح روز بدی که باید به جای بدی بری و راننده تاکسی تو ماشینش "جان مریم" گذاشته؛ مثل الان که میوه های کوچولو از نوک شاخه های درختا آویزون شدن و یکدفعه طوری خوشحالت میکنن که یه روز بد به یه روز خوب تبدیل میشه و مثل همه بهانه های دیگر خوشبختی که غیرمنتظره جلوی آدم سبز میشن...
سلام و نوشته هاتون اصلا احمقانه نیست و نمی دونم چرا این اسمو انتخاب کردین .
من هم آپ هستم . یه سری بزنین .
ممنون سرزدی
لینک چرا عقب افتاده ایم خیلی خوب بود دوست من
راستی در مورد سرانه کتابخوانی در ماه 8 دقیقه بود که من به اشتباه روز نوشته بودم . ممنون که یاد آوری کردی
موفق باشی
با سلام و صبح بخیر به تمامی برو بچ ایران زمین از جمله شما پسر خوب و نازنین. فرشته خوب زمین...
اصلا با اسم وبلاگ حال نکردم و این را از کج سلیقگی آن افرادی که به تو پیشنهاد همچین اسمی را کردن می دانم.
راستی به این پشنهادی که برات میذارم فکر کن ( وب نوشته های یک آدم تبعیدی) به امید اینکه استفاده کافی و وافی را ببری.
راستی سلام تمام برو بچ تیم از جمله زعال اخته، زبرا و مخصوصا کالر فیش را برسان به امید دیدار ...
سلام
اولش خیلی مایوس کننده و غمگین بود.........ولی خوشحالم که اخرشو خوب تموم کردی.
ولی به قول یکی از دوستام........اگه خودت شاد باشی همه چیزو شاد میبینی ولی اگه روزگار بر وفق مرادت نباشه هیچ چیزی نمیتونه تو رو بخندونه...
راستی مگه شما توی خونه اشپز باشی ندارید که ساندویچو تن ماهی میخورید...........
اگه با بچه محلامون حال میکنیو .بادمجونم دوست داری ..........حتمن یه سر به محل ما بزن........
قربون داش..........زت زیاد.......
سلام
مخلصیم
ممنون که وقت گذاشتی من به این امید مینویسم که یه روز بخوونه شاید ...
بهانه های زندگی من تنها چروک های پیشانی پدرم هستند
یا علی
بازهم اونورا بیا داداش
سلام
مرسی که تو وبلاگم نظر دادی
کاش برای نوشته های خودم نظر می دادی ...
جالب بود .....
شما تو روزنامه داستان نمی نویسی؟ خب بنویس
مرسی
شما لطف دارید ... اغلب اون نوشته ها حرف های دلتنگیم هستن ...
اگه مال خودم نباشن اسم نویسنده و شاعر رو می نویسم .
مایل هستید توی لینک دوستانم لینکتون کنم ؟
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره
فکر
هوا
عشق
زمین
مال من است.
وای عجب خواب سنگینی داره این داداشیت.
اون داستان کوتاه پایینم خیلی جالب بود.
جالب بود. :d:
خوبه
بنده سابقه درخشانی در ترکوندن تن ماهی دارم بنابراین اگر خواستید در این زمینه می تونم بهتون مشاوره بدم!! صدای مهیب انفجار یک طرف٬ آشپزخونه چرب و چیلی و بوی تن گرفته یک طرف! خدا به هممون حواس جمع بده :)
سلام
مرسی که به من هم سر زدین
خیلی خوشحالم کردین
وبلاگتون خیلی خوب و با محتواست
موفق باشین
سلام : خوشبحالتون چه مامان خونسردی دارین:
به نظر من حرف های شما درست اما ما خودمون باید تو زندگی هامون یه تغییراتی رو انجام بدیم : میتونیم خودمون رو شاد کنیم:
اصلا مجبور نیستسم کارایی رو که دوست نداریم رو انجام بدیم:
باید به فکر خودمون باشیم چون زندگی زود از ما سبقت میگیره تا متوجه میشی میبینی پیر شدی اون موقع هم خوب زیادی دیره !!!!!!!!!!!!!
یاحق
سلام
ممنونم از شما
با حرف شما تا حدودی مخالفم
چون بعضی وقتا زندگی شرایطی به آدمی تحمیل میکنه که ادم اصلا خوشش نمیاد، زندگی توی یه لوپ تکراری خسته کننده میافته (تا حالا همچین دوره ای رو تجربه نکردی؟) و ادم دلش فقط به همون اتفاقات کوچیک خوشه
.
.
در ضمن مامان خانم ما مسافرت تشریف دارن!
با تن ماهیتون خیلی حال کردم ، یاد زمان دانشجوییم افتادم :)
با رفاقت های بی کیفیت موافقم ۱۰۰ درصد
آهنگ انریکه هم خیلی قشنگه ولی با اونی که من گقته بودم توی ۲ تا فاز جدا هستن :)
با سلام
نوشته های قشنگی داری و دوست دارم که با هم تبادل لینک کنیم
اگر خواستی منرو با عنوان زیر لینک کن و بگو تا لینکت کنم
دوگوله=ترجمه بهترین مطالب
سلام دوست عزیزم
وبلاگ فوق العاده ای داری
شمارو لینک کردم
به نام وب نوشته های یک مقتول
سلام .
خوبی؟
آقای محمد خیلی ساده و روون مینویسی.
آدم رو وسوسه میکنه تا آخر بخونه.
برای کنسرو تکیده تون ناراحت شدم.
ولی باورکن زندگی رو هر جور نگاه بکنی همونطوریه.
اگه از صبح که بلند میشی به انتظار پیشامدهای ناگوار باشی مطمئن باش اتفاقات خوبی هم منتظرت نیست.
به هر حال برات آرزوی بهروزی دارم.
بازم بهم سربزن.
من رو هم از آپهای جدیدت با خبرکن.
خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست....
حق با توست!
هرگز!
اما بگذار فراموش کنم...
سلـــــــــــــــــــــــام
خوبی دوست گرامی؟
من آپم نمیخوای بیای عزیز
__________________.##
________________.###*
_____________.*######
_____________*######
___________*#######
__________*########.
_________*#########.
_________*######*###*
________*#########*##
_______*##########* *#
_____*###########_____*
____############
___*##*#########
___*_____########
__________#######
___________*######
____________*#####*
______________*####*
________________*###*
_من آپ کــــــــردم ______*##*
____________________*##.
_____________________*##.
______________________.##.
_____________________.###.
___________________.######.
__________________.##*___*##.
hello
منظورت از تن ماهی بزرگ چی بود؟
لابد اندازه طالبیه!
به امید ایرانی آباد و آزاد.
سلام
من هم تو رو لینک کردم
سلام محمد آقا، شرمنده اگه ناراحتت کردم، ولی قبول کن غربزدگی از سر روی بعضیهامون میباره، اولش هم گفتم که خودم جوونم و در مورد جوونا می نویسم، ولی بازم عذر و بازم عذر، امیدوارم ببخشی، دوست دارم بازم بهم سر بزنی، نکنه به خاطر این موضوع دیگه نیای تاج سرمون بشی؟ دلت میاد؟ احتمالا چهارشنبه شب به روز کنم، حتما بیا چون منتظرم. خداحافظ دوست عزیز و دلخور از اشتباه بنده.
راستی خوشحال میشم اگه با تبادل لینک موافقت کنین.
سلام
بیکاری بابا درست را بخوان این کارا عاقبت ندارد من شما را به اسلام ناب دعوت میکنم
با کی کار داری؟؟؟!؟؟!
سلام آقا حالت خوبه؟
من هم میخواستم یه کتاب به شما معرفی کنم:[ شیعه و اتهامات ناروا] تالیف آقای شیرازی که چاپ دهم آن هم تمام شده...
یا علی
سلام .ایول .کنسرو رو میگم.پس ادم بخواب تر از منم پیدا میشه.
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز (!) من / ورنه این دنیایی که ما دیدیم خندیدن نداشت
کاملا وموافق نظرتم دوست خوبم
منم که هر از چند گاهی به اخبار داخل نگاه میکنم داغ میکنم
سلـــــــــــــــــــــــام خوبی؟
درست متوجه شدی نامزدیه نه نامردی... البته اگه خدا بخواد
ممنونم که به من سرمیزنی دوست مهربون.
*وقتی حکم دل باشد تک دل بالاترین برگ است*
سلام
خوبید؟
ماجرای تن ماهی خیلی جالب بود
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام!!!
خوبی؟؟؟
به منم سر بزن...!!!
سلام
قشنگ مینویسید. فکر کنم بعد از مدتها ـالبته بدون گشتن ـ یک وبلاگ با ارزش خوندن مطالب پیدا کردم.
این بهانههای کوچیک احساس خوشبختی رو خیلی قشنگ نوشتید!
معمولا اگه جوابی برای کامنتهای وبلاگم داشته باشم، جواب میذارم. هر وقت سر زدید بخونید.
سلام
من ازبیمارستان برگشتم مشکل خاصی نبود دوباره از فردا ایستگاه واماندگی هایم منتظرتا ن است.ممنون که احوالم رو پرسیدین.منظرم بیاین.